شکل گیری علوم انسانی در امتداد علوم جدید

دکتر حمید طالب‌زاده

0

📜فلسفه و علوم انسانی

“…دیلتای در کتاب ذات فلسفه تصریح می کند در وضعیت پیش آمده ناشی از علوم، کار فلسفه نه تامل کلی و عقلانی در باب وجود ، که نوعی معرفت شناسی، «نظریۀ نظریه» یا «منطق و نظریۀ معرفت » است: «فلسفه با جست و جوی کورمال در پی یافتن موضعی برای آگاهی در نسبت با داده هاست که با وضع پدید آمده به واسطه علوم تجربی نوبنیاد متناسب باشد. وقتی که علوم جزئی قلمرو واقعیت را در میان خود تقسیم کرده باشند و هر کدام از آنها بخشی از آن را مورد پژوهش قرار دهد در نتیجه قلمرویی نو پدید می آید؛ خود این علوم. نگاه از امور واقع منصرف شده و به دانش این امور واقع متوجه می شود. این قلمرو همواره به عنوان قلمرو فلسفه مورد تائید بوده است؛ به عنوان نظریه نظریه ها ، منطق و نظریه معرفت، اگر این قلمرو در تمام وسعتش در نظر گرفته شود، فلسفه حائز نظریه ای کامل ، مشتمل بر بنیادیابی برای دانش در عرصه شناخت و اقعیت، تعیین ارزش ها، تعیین مقاصد و وضع قواعد می شود.» در کتاب مقدمه بر علوم انسانی، ذیل عنوان «فلسفه به عنوان خود اندیشی جامعه» آورده است: «امروز کار فلسفه عبارتست از خود اندیشی انسانی و تفکر جامعه درباره خود. آنچه امروز ضروری است، معرفت شناسی علوم انسانی – یا به بیان بهتر – خوداندیشی ای – است که بتواند تضمین کند که مفاهیم و اصول علوم انسانی، هم منسوب به واقعیت و مرتبط با یکدیگرند و به درستی بر مبنای بداهت بنا شده اند.»”

جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:

📙 کتاب “مقدمه بر علوم انسانی” نوشته ویلهلم دیلتای ترجمه منوچهر صانعی دره‌بیدی

📕کتاب “مقدمه ای بر فلسفه علوم انسانی (دیلتای و علوم انسانی)” مالک شجاعی جشوقانی

📘کتاب ” درآمدی تاریخی بر نظریۀ اجتماعی ” نوشته الکس کالینیکوس ترجمه اکبر معصوم بیگی

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.