📜 تفکر فلسفی و گشودن راه آینده
فلسفه ، معاصرتی است که خود را میاندیشد و به خود آگاه میشود. فلسفه ربطی ناگسستنی با زندگانی دارد. زندگانی را میفهمد و آن را در هیئت مفاهیم مضبوط عرضه میکند تا زندگانی به خویش آگاه شود و به امکاناتی که در آفاق آینده برایش گشوده میشود بیندیشد. فلسفه اگر ربط خود را با زندگانی از دست بدهد دیگر با آینده سر و کاری ندارد و در این حال، بیش تر به مرور دستاورد گذشتگان اشتغال میورزد و از میراث آنها چون گنج های شایگان پاسداری میکند. فلسفه دیگر جریانی مواج از تفکر و نوآوری و حیات نیست، بلکه به علمی ساخته و پرداخته تبدیل میشود. علمی که باید آن را با صرف زمانی طولانی از عمر خود بیاموزیم، مسائل آن را بفهمیم و استدلال هایی را که در حل آن مسائل اقامه شده است همراه با مناقشات و دفع آن مناقشات فرا گیریم. اینجاست که فلسفه دوباره باید خود را وارسی کند و به تجدید حیات خود بیندیشد. اندیشهای که ماده و صورت خود را تام و تمام میانگارد، به افکار مغایر با خود به دیده شبهاتی مینگرد که باید به آنها پاسخ گفت تا مرتفع شوند. چنین نگاهی فاقد روح معاصرت است بلکه از درون اعصار و قرون به همه چیز مینگرد و تکلیف آینده برایش از قبل روشن است. اندیشه تا زمانی که خود را بشرط لا اعتبار میکند و حصاری آهنین در اطراف خود بر پا میسازد تا غباری بر دامن آن ننشیند، نمیتواند معاصرت را تجربه کند. معاصرت، همزمانیِ نجومی نیست، بلکه همزمانیِ تاریخی و گشودگی فهم به جانب امکانهایی است که در جهان به ظهور در میآید. معاصرت، بافهم نسبت هایی که با بودن در این جهان رقم خورده است ملازمت دارد. اندیشه آنگاه که خود را لابشرط اعتبار کند و خود را در نسبت با جهان حاضر و مقتضیات بودن در جهان لحاظ کند، گشودگی یافته و اندیشههای دیگر را به مثابه امکاناتی میفهمد که بسا او را به افقهایی برتر از آنچه دارد بشارت دهند. اندیشهای که دربها را به روی خود میگشاید، از باب گفتوگو در میآید و به جانب اندیشههای دیگر متمایل میشود و می کوشد تا در این گفتوگو خود و دیگری را بیازماید و قلمرو تازهای از امکانات را کشف کند.
سید حمید طالب زاده
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📕 کتاب”گفتگویی میان هگل و فیلسوفان اسلامی” نوشته سید حمید طالبزاده
📙کتاب” تاملی درباره ایران (ملاحظات مقدماتی در مفهوم ایران)” نوشته جواد طباطبایی
📗یادداشت “ملاحظاتی درباره شرق شناسی” رضا داوری اردکانی