مدرنیته و تاریخیگری
“…برداشت #مدرن از تاریخ، نخستین بار، در نیمه دوم قرن هیجدهم در آثار ویکو، منتسکیو، ولتر، هردر، کندرسه و امثال آنها ظهور یافت. گرچه برخی از آنان، تاریخ را به سان کل قلمداد نمیکردند، اما در اینکه #تاریخ راه حل موثقی است، تردیدی نداشتند. در رویکرد ویکو و هردر، تاریخ، تاریخ انسان نیست اما عرصهی بروز و #ظهور ابدیت از طریق انسان است و غایت آن تصرف در طبیعت و عقلانی کردن آن؛ کشور عقلانی و #قانونی #خدا . و اما هیستوریسیزمِ (اصالت تاریخ) #هگل، رهیافت تازهای به انسان و فرهنگ (dieBildung) داشت. اَشکال و شقوق دیگری نیز از #نگاه تاریخی-فرهنگی به انسان در دورههای بعد و از جمله در فلسفههای #نیچه و#هایدگر آشکار شد که با دید #مدرن ، سراسر متفاوت و مخالف بود. بگذریم از دید متفکرانی مانند #لوکاچ که رهیافت تاریخی (historicity/Geschichlichkeit) هایدگر را جعلی و مخالف با مبانی فلسفی او میدانند. و اما در جهان اسلام و در میان #فلاسفه_اسلامی چنین رهیافتی به انسان و تاریخ و فرهنگ، شکل نگرفت. این سه مؤلفه (انسان، تاریخ و فرهنگ) همانطورکه اشاره رفت در تلائم باهم و در دورهی مدرن #ظهور یافت. توجه داشته باشیم که هیچ فلسفهای فارغ از #فرهنگ و بیتوجه و التفات به آن تحقق نمییابد. فیلسوف، فیلسوف فرهنگ و زمان خویش است، یعنی ناظر و مراقب #بنیادی است که فرهنگِ قومی براساس آن رخ میدهد و آشکار میشود. فیلسوف از بنیادی #سخن میگوید که فرهنگ بر شالودهی آن، قوام مییابد. فلاسفهی اسلامی هم از این قاعده مستثنی نیستند و هر چه گفتهاند و نوشتهاند در باب و دربارهی #فرهنگی است که در آن زیستهاند…..”
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
کتاب “هستی و زمان”نوشته مارتین #هایدگر ترجمه #عبدالکریم رشیدیان
کتاب “عقل در تاریخ ” نوشته گئورگ ویلهلم فریدریش #هگل ترجمه حمید #عنایت
کتاب “درآمدی به وجود و #زمان ” نوشته آندرئاس لوکنر ترجمه #احمد #علی #حیدری
#هگل #مدرنیته #فلسفه_اسلامی #مارتین_هایدگر #تاریخ #ملا_صدرا #دانشگاه_تهران #مهدی_بنایی