💠 انواع نفس شناسی ( نفس شناسی دینی)🔺حجت الاسلام علی #امینی_نژاد
📜حدوث نفس بشری“..بدان که از بعضی از پیشینیان از فلاسفه مانند افلاطون نقل شده که قائل به قِدم نفوس انسانی است و آن را حدیث مشهور: “کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین”، یعنی: من پیغمبر بودم در حالی که آدم هنوز بین آب و گل (روح و جسد) میبود، و فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله:” الأرواح جنود مجنده فما تعارف منها ائتلف وما تناکر منها اختلف”، یعنی: روحها جوخه جوخه بودند، هر جوخه از آنها که هم را می شناختند (در این دنیا) باهم گِرد می آیند و هر جوخه از آنها که یکدیگر را نمی شناختند (در اینجا) با هم اختلاف پیدا می کنند، تأیید و یاری می کند، و شاید مراد این نباشد که نفوس بشری به حسب این تعینات جزئی، پیش از بدن موجود بوده اند، وگرنه محالات نامبرده و تعطیل و بیکار ماندن قوای آنها از افعال لازم می آید، زیرا نفس – از آن روی که نفس است- به جز صورتی که تعلق به تدبیر بدن دارد و دارای قوا و مدارکی است که بعضی از آنها حیوانی و بعضیشان نباتی است نمی باشد، بلکه مراد این است که نفس، دارای کینونت دیگری به جهت مبادی وجودش در عالم علم الهی، از صور مفارق عقلی، یعنی مثل الهی که آنها را افلاطون و هرکس که پیش از او بوده است ثابت نموده دارد، پس نفوس کامل از نوع انسان را انواع گوناگونی از کون و وجود است که بعضی از آنها همراه با طبیعت و بعضیشان پیش از طبیعت و برخی بعد از طبیعت می باشند، البته آن گونه که استواران در حکمت متعالی می دانند، و این مبنی بر ثبوت شدیدتر و ضعیف تر در جوهر ، بر وقوع حرکت اشتدادی در جواهر مادی، و بر تحقیق مبادی و غایات می باشد، زیرا نهایات اشیاء همان بدایات آنها است…”صدر الدین محمد شیرازی(ملاصدرا)
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📜حدوث نفس بشری“..بدان که از بعضی از پیشینیان از فلاسفه مانند افلاطون نقل شده که قائل به قِدم نفوس انسانی است و آن را حدیث مشهور: “کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین”، یعنی: من پیغمبر بودم در حالی که آدم هنوز بین آب و گل (روح و جسد) میبود، و فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله:” الأرواح جنود مجنده فما تعارف منها ائتلف وما تناکر منها اختلف”، یعنی: روحها جوخه جوخه بودند، هر جوخه از آنها که هم را می شناختند (در این دنیا) باهم گِرد می آیند و هر جوخه از آنها که یکدیگر را نمی شناختند (در اینجا) با هم اختلاف پیدا می کنند، تأیید و یاری می کند، و شاید مراد این نباشد که نفوس بشری به حسب این تعینات جزئی، پیش از بدن موجود بوده اند، وگرنه محالات نامبرده و تعطیل و بیکار ماندن قوای آنها از افعال لازم می آید، زیرا نفس – از آن روی که نفس است- به جز صورتی که تعلق به تدبیر بدن دارد و دارای قوا و مدارکی است که بعضی از آنها حیوانی و بعضیشان نباتی است نمی باشد، بلکه مراد این است که نفس، دارای کینونت دیگری به جهت مبادی وجودش در عالم علم الهی، از صور مفارق عقلی، یعنی مثل الهی که آنها را افلاطون و هرکس که پیش از او بوده است ثابت نموده دارد، پس نفوس کامل از نوع انسان را انواع گوناگونی از کون و وجود است که بعضی از آنها همراه با طبیعت و بعضیشان پیش از طبیعت و برخی بعد از طبیعت می باشند، البته آن گونه که استواران در حکمت متعالی می دانند، و این مبنی بر ثبوت شدیدتر و ضعیف تر در جوهر ، بر وقوع حرکت اشتدادی در جواهر مادی، و بر تحقیق مبادی و غایات می باشد، زیرا نهایات اشیاء همان بدایات آنها است…”صدر الدین محمد شیرازی(ملاصدرا)
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📕کتاب “حکمت متعالیه در اسفار اربعه-جلد۷” نوشته صدرالدین محمد شیرازی- نشر مولی
📘کتاب “درآمدی به نظام حکمت صدرائی-جلد ۳” نوشته عبدالرسول عبودیت- انتشارات سمت
📙کتاب”درس نامه علم النفس فلسفی” نوشته غلام رضا فیاضی- انتشارات سمت