📜 نظم وجودشناختی در عالم پیشامدرن
در سنت ، وجود از نظمى ذاتى برخوردار است که واجد معناى مشخصى براى موجودات آن میباشد. بر حسب این ویژگى که اختصاص به این دین یا آن دین و این سنت یا آن سنت نیز ندارد گونههاى بودن موجودات و نحوه رفتار و عمل آن متأثر از این نظم وجودشناختى مىباشد، به ویژه در خصوص انسان ، نظم مذکور در پیوند با نظم رفتارى و حیات انسان – چه در حیطه فردى و چه در حیطه اجتماعى – قرار دارد. هم نظم وجود بر رفتار انسان تأثیر مىگذارد و هم رفتار انسانى در این نظم اثرگذار است. شک دکارتى دقیقاً تشکیک در وجود چنین نظمى در عالم است که حاصل آن به تعبیر هانا آرنت از جهان، بیگانگى انسان در دنیاى تجدد است. در اثر چنین شکى است که عالم معنا و مفهوم خود را براى انسان از دست مىدهد و به صورت ماده خامى ظاهر مىشود که تنها در پرتو انسان و از ناحیه آن از صورت بىشکل و آشفته آن خارج شده و نظمى به خود مىگیرد. آنچه در نظم تجدد به صورت ثابت وجودشناختى این نظم معنا و وجود دارد موجودى است که تنها در پرتو ذهن خویش خود و جهان را اثبات مىکند. انسان متجدد و معنا و مفهوم حقِ خاص آن همزمان با از دست رفتن نظم وجود حاصل مىشود. از این منظر تازه، عالم دیگر واجد هیچ خصیصه ذاتى نیست که بتوان بر پایه آن مبنا و معیارى براى رفتار انسانى و نظم اجتماعى انسان یافت. انسانى که از درون این تحول سربرآورده است دیگر بیرون از خود پایه و بنیان ثابت وجود شناختهاى که او را مشخص کند، حد بزند یا جهت دهد، نمىبیند. حتى بر خلاف هابز که «چون » در ابتداى راه بود و به طور کامل از سنت نبریده بود تصور مىکرد که مىتوان در وجود انسان و ویژگىهاى ذاتى آن، مبنا و پایهاى براى استقرار نظم و تعیین حق یافت، نظم تجدد و انسان متجدد در وجود انسان به عنوان یک موجود طبیعى چنین بنیانها و پایه هایى نمىبیند، چرا که اساساً چیزى به نام طبیعى و طبیعت و از جمله انسان طبیعى براى نظم تجدد و انسان آن متصور و معنادار نیست.
حسین کچویان
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی میگردد:
📕کتاب “تجددشناسی و غرب شناسی: حقیقتهای متضاد” نوشته حسین کچویان
📘کتاب “درآمدی بر فهم جامعه مدرن ” دوره سه جلدی ویراستاران ، استوارت هال وبرم گیبن
📙 کتاب ” درآمدی تاریخی بر نظریۀ اجتماعی ” نوشته الکس کالینیکوس ترجمه اکبر معصوم بیگی