📜انقلاب اسلامی و تحلیل تاریخی آن
“..فلسفه #انقلاب_اسلامی، رفع بیتاریخی دیدن فرهنگ #ایران است؛ پس برای نظریهسازانی که فقط تاریخ خود را متن تاریخ و بقیه تواریخ و فرهنگها را در #حاشیه گذشته میدانند، این حاشیه چگونه میتواند به عنوان متن اصلی مورد توجه قرار گیرد؟ اگر بگویند این انقلاب، متن است که در حقیقت آن را شریک تاریخ خود کردهاند که به معنای #مدرن شدن ریشههای انقلاب است؛ اگر بگویند حاشیه است، باز با غرور کاذب، تاریخی بودن خودشان و بیتاریخی دیدن بقیه اقوام غیر خودشان را تکرار و اعلام کردهاند؛ پس در هر دو صورت تبیین از #ماهیت شالودهشکن انقلاب اسلامی در بیتاریخی دیدن #اقوام غیر غربی، به چالش مهمی پیشروی نظریهپردازان غرب میرسیم. تاریخ #تجدد در ایران، تاریخ بیتاریخی ماست؛ چرا که از گذشته خود بریده شده و در تاریخ جدید غرب نیز شریک اصلی نبوده و اصولاً نمیتوانستیم شریک جدی باشیم. تجدد واقعی و اصیل در ایران وقتی بومی میشود، که ما بتوانیم بر این بیتاریخیگری غلبه کنیم و این در ذات و ماهیت انقلاب اسلامی، قابل رویت است. در این صورت آیا نظریهپرداز غربی، این انقلاب را در حالت و فرض بیتاریخی میبیند یا نه؟ یعنی آیا این انقلاب برای این به وجود آمده که بر این بیتاریخیگری عصر تجدد سده اخیر، غلبه کند یا نه؟ نظریهپردازی غربی در این صورت اگر بخواهد به این مهم بپردازد، باید بپذیرد که معنای خروج از بیتاریخی که فلسفه اصلی انقلاب اسلامی است، به معنای خروج از حاشیه #تاریخ غربی است و این به معنای خروج از مدرنیته و لوازم غربی دیدن عالم است. نظریهپرداز غربی این خروج از حاشیه به متن را چگونه میخواهد توضیح دهد و در چنین شرایطی این متن را چگونه غیر از متن اصلی و غربی شدن تمام عالم میبیند؟ اینها همه به نحوی به معنای شالودهشکنی در عالم مدرن و مبانی مدرنیته خواهد بود که معمولاً نظریهسازان غربی، با آن خود را بیگانه نشان میدهند…..”
موسی نجفی
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📙کتاب “فلسفه تجدد در ایران”نوشته #موسی #نجفی
📙کتاب “تاریخ معاصرایران”نوشته موسی فقیه حقانی، موسی نجفی
📗کتاب “مشروطه شناسی: شناخت تاریخی تحلیلی نهضت های اسلامی معاصر ایران ” نوشته موسی نجفی
📙کتاب “فلسفه انقلاب اسلامی و آینده ما” نوشته موسی نجفی
#موسی_نجفی #فلسفه_تاریخ #انقلاب_اسلامی #فقه_سیاسی #فلسفه_سیاسی #مشروطه #مدرنیته #تاریخ_تجدد