📜متافیزیک و انسان مدرن
تاریخ متافیزیک، تاریخ در حجاب رفتن هستی و به محاق فراموشی رفتن آن است؛ تاریخی که دیگر به هستی نمیپردازد و اموری چون ایدههای افلاطونی و جوهر ارسطویی و.. را جایگزین آن میکند. این غفلت از هستی در شکل کامل شده خود با آغاز شدن عالم تجدد و علم مدرن ظهور یافته است. هایدگر بر این باور است که اساسا لفظ «فیزیک» که در کلمه «متافیزیک» آمده، در زبان یونانی همان «Phuisis» است که به معنای «هستی» است و از این رو «متا» که دلالت پر فراروی و گذر میکند، نشان میدهد که «متافیزیک» سخن و دانشی است که «فراتر از هستی» میرود و به نوعی هستی را پشت سر میگذارد و مورد غفلت قرار میدهد. Phuisis از کلمه «phuein» اخذ شده است که در اصل به معنای «پدید آمدن» و«رشد یافتن» است و هر چند در این معنا، پدید آمدن و رشد یافتن طبیعی هم موردنظر است،اما به آن محدود و منحصر نمیشود. اما این واژه به تدریج در اثر گذار از دنیای یونانی به قلمروی اندیشههای رومی و لاتینی به معنای «Physica» تغییر بافته و بر طبیعت و شناسایی «طبیعت» اطلاق شده است به عبارتی، در زبان لاتینی و براساس آنچه تفکر متافیزیکی اقتضا آن را داشته است. دیگر Phuisis معنای صریح هستی را نمیدهد،بلکه به عنوان Physica به راههای شناسایی «natura» یا همان طبیعت محدود میشود و اثری از هستی در آن باقی نمیماند و رشد یافتن و پدید آمدن هم به پدید آمدن و رشد یافتن طبیعی محدود و منحصر میشود. البته در اندیشه ارسطو هنوز معنای باستانی Phusls مدنظر است و او در کتاب فیزیک خود در پی راهیابی به فهم هستی هستندگان است اما چنین وضعی استوار نمانده و براساس تحولات تاریخی، دچار تحول و دگرگونی شده است، تا آنجا که در جهان مدرن، فیزیک به قلمرو و حدود علم طبیعت منحصر می شود و دیگر هر ارتباط محتملی میان این واژه با اصل یونانی آن که هستی بوده از بین می رود. در عالم تجدد، فیزیک چنان در معنای طبیعت و موجودات طبیعی منحصر شده که تصور می رود اساسا ما با شناخت موجودات طبیعت و هستندگانی که در عرصه طبیعت هستند دیگر هیچ نیازی به آن نداریم که به بحث از هستی بپردازیم.
مهدی بنایی
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📘کتاب “متافیزیک چیست؟” نوشته مارتین هایدگر ترجمه سیاوش جمادی
📕کتاب “کانت و مسئله متافیزیک” نوشته مارتین هایدگر ترجمه مهدی نصر
📗 کتاب ” تاریخ فلسفه غرب: از آغاز دوره یونانی تا پایان قرون وسطی” نوشته مهدی بنایی