📜سیر تاریخی انسان
“….نوع نگاه بشر به تاریخ تا قبل از عصر جدید (مدرنیته) یک نگاه خطی نبوده است، یعنی بشر خود را «به صورت یک موجود مستقل که موظف است به تنهایی به سوی پیشرفت و قدرت حرکت کند و این مسیر را تا بی نهایت(یا یک نهایت دور) ادامه دهد و سراسر تاریخ نیز در واقع شرح همین حرکت رو به جلو بوده است» نمیدید؛ بلکه انسان به زمان، نگاه دوری داشت، یعنی چنین میاندیشید که تاریخ بشر از نقطهای با اراده الهی یا موجودات مقدس آغاز میشود و سپس با پایان رسیدن دوره خاص خود، به پایان میرسد و آن گاه دورهای دیگر آغاز میشود که با دوره قبلی متفاوت است و این دورهها تعدادی مشخص دارند و ویژگیهای فرهنگی آنها قبلاً در تقدیر الهی معین گردیده است. ؛ هر دوره تاریخی که بر اساس قرب و بعد مردم به خداوند، روزی به پایان میرسید و از آن به بعد دوره جدیدی آغاز میشد.بعدها با بسط و توسعه مدرنیسم، این نگاه از سراسر گیتی رخت بربست و جای خود را به نگاه خطی به تاریخ داد، در این نگاه ، بشر هماره در یک سیر رو به ترقی بوده است، بشر در اعصار گذشته مثل بشر غربی فکر میکرد و اجمالاً همان تفکر را داشته و آرزوهای انسانی غربی را در سر میپرورانید، با این تفاوت که در زمانهای دور، مردم توفیقات کمتری در پیشرفتهای علمی داشتند و تا حدودی گرفتار و اسیر اوهام خود بودهاند ولی در عصر مدرن بشر، با کمک علم «science» میتواند راه خود را تشخیص دهد و به سعادت دنیوی خویش برسد…غربیان در سیر تاریخی خویش ، معتقد شدند که آنها انسانهای برتر کره زمین هستند، یعنی تمامی فرهنگهای غیر مدرن اعم از فعلی و گذشته، در واقع دوران کودکی خود را سپری میکنند و در زمان بلوغ خویش، غربی میگردند. بنابراین مثل هر کودکی که نیاز به ولی دارد، سایر مردم جهان از لحاظ ارزشهای انسانی، در آن حد نیستند که ولی خود باشند، بلکه این حق غرب است که ولی و قیم جهانیان باشد، بر همین اساس است که انسان غربی خود را در قله جهان میبیند….”
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📕کتاب “مبانی نظری غرب مدرن” نوشته شهریار زرشناس
📒کتاب “گفتارهایی در زمانه شناسی” گرداورنده عطاءالله بیگدلی
📘کتاب “نیست انگاری و تاریخ” نوشته شهریار زرشناس