📜جامعهشناسی و فلسفههای تاریخ
“…«جامعهشناسی» تمام آن نقصانهای روششناختی و معرفت شناختی موجود در نظریهپردازیهای نظریه پردازان اجتماعی بویژه ماهیت استعلایی آن را لحاظ کرده و بجای تاملات نظری – فلسفی و روششناختی فاقد اعتبار و استحکام منطقی قبلی، « علم مدرن » را با توجه به ویژگیهای مورد ستایش و تمجید آن در الگوی نیوتنی با تفسیر اثباتی یا ضداستعلایی، مبنای طراحی جامعهشناسی قرار میدهد. با این تحول، جامعهشناسی به عنوان یک علم اثباتی به جای فلسفه، با رهایی از طبیعت به عنوان یک ساحت ذاتی و متعالی از تجربه، تجدد را بیش از پیش در مسیر اتکای به خود یا جهانی که به واسطه فعل و عمل انسانها ساخته میشود نزدیک میکرد. در این جابه جایی، تصویر «جامعه» به عنوان یک قلمروی خودبنیاد و خودقانونگذار که بدون اتکای به ساحت الوهی و همچنین نیرو های غیرتجربی یا متعالی طبیعت عمل میکند، ممکن شده بود. به این ترتیب بنیانی کاملا درونی و در عین حال با عینیت و واقعیت غیر قابل تردید برای خودشناسیهای تجدد فراهم گردید. به این ترتیب، جامعهشناسی ضمن حفظ بصیرتهای موجود در فلسفه های تاریخ قبلی با اعطای اعتبار عینی – تجربی به آنها نهایت استحکامی که در جهان فاقد بنیانهای مطلق و الوهی ممکن است را برای خودشناسی تجدد فراهم کرد. این که آگوست کنت در طبقهبندی خود جامعهشناسی را بنیان و اساس کل علوم قرار میدهد، از فهم دقیق او از الزامات و اقتضائات تجدد است. در فهم کنت، خودبنیادی تجدد متضمن آن است که جهان تجددی در عمل و نظر بر فعل و عمل انسانی بنیاد گذاشته شود، هر بنیانی به غیر از این بنیان در تناقض با خود بنیادی تجدد قرار دارد. جامعهشناسی به عنوان علمی که قواعد و نظامات حاصله از فعل و عمل انسانی را کشف و شناسایی میکند نه تنها مبنای تعریف و تحدید همه علوم بوده که مشخص می کند چه پدیده ها و چه مسائلی توانند وجود داشته باشند یا موضوع تحقیق و تفحص قرار گیرند، بلکه مبنای نظر هستی تجددی نیز هست؛ چرا که جامعه قلمرویی است که کل هستی از درون آن جوشیده و بر بنیان های آن استوار گردیده است…”
حسین کچویان
جهت تفصیل مباحث منابع ذیل معرفی می گردد:
📙کتاب “تجددشناسی وغربشناسی؛حقیقت های متضاد” حسین کچویان
📕کتاب “درآمدی تاریخی بر نظریه اجتماعی” نوشته الکس کالینیکوس ترجمه اکبر معصوم بیگی
📗کتاب “درآمدی بر فهم جامعه مدرن” دوره سه جلدی ویراستاران،استوارت هال وبرم گیبن